بر میگردیم به همون یک هفته ی تابستون پارسال
واسه خودم هر روز تو حیاط رو تخت دراز میکشیدم و آسمون نگاه میکردم
صدای پرنده ها میومد... صدای رودخونه ای که همون نزدیکی ها بود میومد
من غرق در تفکر به عشقم فکر میکردم...
تجربه خوبی بود, تازه عاشق شده بودم و حس قشنگی بود و دوست نداشتم از دستش بدم
با بهترین دختر دنیا آشنا شده بودم, کسی که تمام عمر انتظارشو میکشیدم و حالا به دستش آورده بودم
تو مدت اون یک هفته بهترین همدمم موزیک بود
موزیک و کلام های عاشقونه و اون هم از زبان سیاوش قمیشی و حبیب و معین
چند آهنگی بود که هیچ وقت گوش نداده بودم و اگر شنیده بودم به شعر اون دقت نمیکردم
یکی از همین آهنگ ها, مرگ قو و صدای دهل حبیب بود که در یکی از ساعت 5 ها با دقت گوش دادم
اون دو آهنگ چنان بهم چسبید که تا آخر عمر برام خاطره انگیز باقی میمونه
مرگ قو
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در ان گوشه چندان غزل خواند ان شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر انند که این مرغ زیبا
کجا عاشقی کرد انجا بمیرد
شب مرگ از بیم جان انجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز اغوش دریا بر امد
شبی هم در اغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی اغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
ــــــــــــــــــ
صدای دهل
صدای دهل می یاد
از تو سینه کش کوههای بلند
از جاده هایی که به ده می رسن
این صدا از دهل مردی که
غم عشقی تو دلش زندونیه
سوخته با هر آتیش تازه ای که
روبروش افروخته و ارزونیه
صدای دهل می یاد
حالا وقتی که هوا ابری می شه
قلب عاشقش دوباره می تپه
می یاد انگار یه دست پنهون و
پرده سیاه رو قلبش می کشه
اونوقته که با صدای دهلش
می کشه فریاد دل از تو سینه
می گه عاشقم می سوزم تا ابد
اگه راه و رسم عاشقی اینه
صدای دهل می یاد