دست تو رو گرفتن آی چه حال خوبی داره...

جوری دلم گرفته که دل و دماغ نوشتن ندارم

ترجیح میدم بهت فکر کنم تا دربارت بنویسم

 

شاید شهیار قنبری حس و حال من رو بهتر بیان کنه

 

 

 

دست تو رو گرفتن آی چه حال خوبی داره...

یواشکی بوسیدن آی چه حال خوبی داره...

 

پیاده رو ها همشون پشت قباله ی تو
کنار تو ترس من آی چه حال خوبی داره...

 

نبض تو رو شمردن، آی چه حال خوبی داره
قفل قفس شکستن، آی چه حال خوبی داره...


 

بذار که از پچ پچ ما خبر چینا کر بشن
رهایی مرد و زن، آی چه حال خوبی داره...


لرزش دست منو تو آی که چه حالی داره
بوسه های پیاده رو آی که چه حالی داره...


از همه ی دار و ندار من مراقبت کن
از این دو چشم مست شب شکن مراقبت کن


از این نگاه سرخ سرخی که آتیش گردونه
از این دو طاق نصرت روشن مراقبت کن


جرم سیاه منو تو رویای رنگی داشتن
چقدر قشنگه بی اجازه مو تو شونه کردن


حبس ابد با تو چه خوبه آی چه عشقی داره
پس تا ابد حرفای شاعرانه بیشتر بزن


لرزش دست منو تو آی که چه حالی داره

بوسه های پیاده رو آی چه حال خوبی داره...


متهم ردیف یک منم که از تو مستم
انجا کنار مرده ها منم که زنده هستم


جرم من اینه که چشام سایه ات رو قاب گرفتن
رو پوست شب اسم تو رو خال کوبی کرده دستم

 

آی چه حال خوبی داره

آی چه حال خوبی داره ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد