مشهد و امامزاده

یادمه یه شب بهم گفتی امروز امامزاده بودم

گفتی امروز امامزاده بودم و از خدا یه چی خواستم که روم نمیشه بگم, گفتی شاید جسارت باشه که بگم و حتی شاید برای تو مثل نفرین باشه

با این که حدس زده بودم که چی میخوای بگی ولی دوست داشتم که از زبون خودت بشنوم

 

و گفتی امروز از خدا خواستم که اگه صلاح میدونه ما رو بهم برسونه

 

اون شرم و حیا قشنگت رو موقع گفتن این حرف فراموش نمیکنم...

 

و دیشب که گفتی تو راه مشهدیم ناخواسته یاد اون شب افتادم

 

امیدوارم دوباره درخواست خودت رو با خدا در میون بزاری و این بار از امام رضا مدد بگیری تا برای همیشه واسه هم بشیم

نظرات 1 + ارسال نظر
آدم برفى شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.mahfele-khial.blogsky.com

سلام
ایشالا به آرزوهاى قشنگتون مى رسید .
خوشحال مى شم سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد