امروز خیلی بهترم، خیلی
مخصوصا این که کلاسم ظهر بود و صبح تونستم یکم بخوابم و خستگیم کمی برطرف شه
الان اومدم چیزایی که نوشته بودی رو خوندم، نمیدونم از روی کودوم نوشته هام این برداشت داشتی
رفتم یه بار دیگه متنی که نوشته بودم خوندم دیدم جایی از نوشته هام حرف از جدایی و اینا نبود و اتفاقا نوشته بودم که اگه الان کمی شبیه آدم موندم اونم بخاطر حضور تو زندگیم هست که منو سرپا نگه داشته
بعد گفتم شاید شعری که انتخاب کرده بودم بخاطر این که خسته بودم و خوب دقت نکردم مناسب نبوده، اما رفتم شعر رو هم خوندم چیز خاصی توش نبود به جز دلتنگی برای لیلیم
عزیزم الان هم به ندا اس ام اس دادم گفتم بهت بگه که هیچ کودوم اینا که نوشته بودم منظورم تو نبودی و نمیدونم چرا به خودت نسبت دادی
خودت میدونی که دوست دارم و هزار سال دیگه ولت نمیکنم
آخه من که یه دونه لیلی بیشتر ندارم
تا موقعی که عشق ما پا بر جا باشه این وبلاگ هم پابرجاست، پس امیدوارم که این وبلاگ برای همیشه پا برجا بمونه
عزیزم اگر خستگیی هست، اگه پوچی هست، اگه این که حالم خوش نیست همه بخاطر دلتنگی واسه عشق عزیزمه
الان که نوشته هاتو خوندم خیلی دلم گرفت، خیـــــــــــــلی زیاد
دوست دارم رو بازم داد میزنم میگم
عزیز دلم دوست دارم
راستی ، پست تولد رو هم نگه داشتم و بزودی (یا امشب یا فردا شب) مینویسم، یه وقت فکر نکنی قول داده بودم از تولدت بنویسم یادم رفته
فدات شم عزیز دلم که خیلی مهربونی
فدای دل تنگت،
مجتبی
مثل اینکه خیلی عاشقی
خیلی دوستش داری؟
پس همیشه دوستش داشته باشه
بارون بهاری نباش
سلام ،
نوشته هاتو خوندم
امیدوارم خودت ، عشقت و وبلاگت هر سه با هم پاینده باشید.
manam az hale khodam neveshtam.harfe delam bood...