نازنین از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم

میخواستم بیام بنویسم

اما یاد یه خاطره ای افتادم

یاد شبی که صبح داشتیم بهم اس ام اس میدادیم

تا 5 صبح بیدار بودیم و اس ام اس میدادیم بهم

مطمئنم که خودت تو بهتر از من یادته

حتما" حتما" یه بار مفصل در اون مورد خواهم نوشت

این شعر هم به یاد خاطره اون شب برات میذارم

تو شدی مهمون من مهمون قلبم
از صدات زمزمه عشق و شنفتم
تو به من قشنگ ترین لحظه رو دادی
من واست قشنگ ترین قصه رو گفتم

نازنین از تو چه پنهون
آتیش افتاده به جونم 
تا میتونی مثل آتیش 
بسوزونم بسوزونم

نازنین از تو چه پنهون
آتیش افتاده به جونم 
تا میتونی مثل آتیش 
بسوزونم بسوزونم

عاشقیت همیشه با من
عشق من همیشه با تو
گریه هام میگذرن از من
زندگیم پر میشن از تو
اومدی از روزگارم
دیگرون رفتن و رفتن
من اگه واست عزیزم
اینو پنهون نکن از من

نازنین از تو چه پنهون
آتیش افتاده به جونم 
تا میتونی مثل آتیش 
بسوزونم بسوزونم

نازنین از تو چه پنهون
آتیش افتاده به جونم 
تا میتونی مثل آتیش 
بسوزونم بسوزونم

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:36 ب.ظ http://sarinakhoshkele.iranblog.cok

جدیدترین مدل لباس عروس*آرایش خلیجی*مدل دامن*آرایش لبنانی*لباس مجلسی و ارسال اس ام اس مجانی روزی 3عدد http://naneghezey.iranblog.com

لیلی شنبه 27 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ق.ظ

خسته نباشی.چرا یادم نمیاد؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد