شمارش معکوس: ۱

 شمارش معکوس: 1 

 

کمتر از سه ساعت به سالروز میلاد کسی که زندگیمو عوض کرد مونده 

کسی که با ورودش به زندگیم، زندگیمو وارد مرحله جدیدی کرد 

چیزی به من نشون و چیزی به من یاد داد که تا اون روز نمیدونستم 

عشق!

چیزی که از خودش یاد گرفتم و تمامشو به پای خودش میریزم 

 

حس خوبی دارم 

آدم روز تولد خودش یه احساس قشنگی داره، اما فردا روز تولد کسی هست که از خودم واسم مهم تره 

 

دوست دارم رسم تبریک به بهترین شکل برات به اجرا در بیارم 

فردا حتما واست مینویسم، خیلی حرفا و خاطرات دارم، از تولد پارسالت تا تولد خودم 

فکر کنم اولین نفری باشم که امسال بهت تبریک میگم 

و مجموعا دومی سالی هست که تولدت در کنار هم هستیم و برای هم هستیم 

 

اگر درست حساب کرده باشم 17 سالت میشه، 17 سال تمام 

عشق 17 ساله خوشگل تپلی خودم 

 

تولدت مبارک عزیزم

تولدت مبارک

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو         
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو         


درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم         
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم         


میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم        
از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم  

       

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون          

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون        


به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم        

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم        


تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم        

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم        


کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش         

بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش        


با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک         

بال فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک         


عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک        

فقط می خوان بهت بگن


.


.


.


.       

 

           تولدت مبارک

رمضان

 شمارش معکوس: ۲

 

امشب میخوام از خاطراتمون بگم 

از خودم از تو از عشقمون 

همه چی آمادس 

اتاقی تاریک 

تنهایی 

سکوت 

دلتنگی 

عشق  

آهنگ خالی رمانتیک

حسی که از نوشته های خودت میگیرم  

 

رمضان گذشت اما یادی ازش نکردم 

بی وفاییه اگر از رمضان و خاطراتش نگم 

از خرابی خطوط و حس خودکشی نگم 

مطمئنم که بهتر از من همه اینا یادته 

 

شبهایی که الیاس نشون میداد و بعد از سریال دوتایی هر چی بدو بیراه بود نثار دست اندرکاران میکردیم 

شبهایی که بعد از افطار راهی قهوه خونه میشدم و چقدر بابت این قهوه خونه با هم کلنجار میرفتیم و اجازه میگرفتیم 

شبهایی که بعد از اذان خطوط تلفن قاطی میکرد و بزحمت بهم دیگه اس ام اس میدادیم 

 شبهایی که با هم میوه ممنوعه میدیدیم 

 

اون شب ها گذشت 

اغما تموم شد 

میوه ممنوعه تموم شد 

قهوه خونه تعطیل شد 

خطوط تلفن درست شد 

همه چی گذشت و رفت 

اما تنها چیزی که پا بر جاموند عشق ما بود 

همه چی می آیند و میروند اما تنها عشق و علاقه و خاطرات ماست که باقی میمونه 

 و در آینده این شب ها هم خاطرات خوشی خواهند شد 

 

 

 ماه رمضان سال گذشته بود، روزی که سر یه سوءتفاهم بچه گونه با تو حرفم شد و رفتی که برای همیشه 

رو به جنون شدم 

عشقم از من رنجیده شده بود 

از بغل ریل قطار که رد میشدم میخواستم خودمو راحت کنم 

اون شب هم گذشت، شب های دیگه هم گذشت و من عشقمو دارم و هنوزم اون قدر دوسش دارم 

 

حیفه از ماه رمضون گفتیم و از شعر میشه خدا رو حس کرد نگیم 

آهنگی که به خاطر تو به اون علاقه مند شدم و خیلی دوسش دارم  

 

 می‌شه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده
تو اضطراب ِ عشق ‌و گناه ِ بی‌اراده 


بی عشق عمر ِ آدم بی اعتقاد میره
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره 


وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره 


ترسیده بودم از عشق عاشق‌تر از همیشه
هر چی محال میشد با عشق داره میشه
  

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه‌س
از لحظه‌های حوا هوا می‌مونه و بس 


نترس اگه دل ِ تو از خواب ِ کهنه پاشه
شاید خدا قصه تو از نو نوشته باشه

وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره 


ترسیده بودم از عشق عاشق‌تر از همیشه
هر چی محال میشد با عشق داره میشه