توپول خوردنی

توپولی اذیت نکن

این بحث جدایی و اینا خیلی وقته پروندش واسم بسته شده

تو میای منو آروم کنی یا بدترم کنی؟

حالا که بهتر شدم و آروم شدم از این چیزا ننویس

شاید تقصیر خودمه که میام اینجا خیلی غمگین مینویسم

انرژی منفی بهت میدم، تو هم غمگین میشی میای اینجوری مینویسی ، من بد تر میشم

آماده ای با کوچکترین اشاره این بحث جدایی بکشی وسط،

دقیقا" مثل بازی مار و پله، میریم بالا میریم بالا، یه بار من از دلتنگی میگم سریع بر میگردیم خونه اول، انگار قبل از خونه آخر مار نیشمون میزنه میام اول راه

به جون مجتبی یه بار دیگه از این حرفا بزنی، میرم بلیط هواپیما میگیرم، شبونه میام گازت میگیرم بر میگردم

یه توپول خوردنی که بیشتر ندارم من

خدا رو شکر انگار خدا یه گوشه چشمی انداخت و دلش واسم سوخت و حالمو بهتر کرد

نظرات 2 + ارسال نظر
آرش شنبه 18 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:11 ب.ظ http://yegane-naji.blogfa.com

سختی زمستان زندگی ُ بهار خود را در پیش دارد


قیام وحدت

تحت راهبری یگانه نجات دهنده ی آدمیان آقا پروفسور ابراهیم میرزایی

لیلی یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 01:22 ب.ظ

خدایی یه ثانیه هم به حرفای من فک میکنی؟؟؟
همش حرف خودت باید باشه
اصلا به من چه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد