شرح حال
صبح که پا شدم فهمیدم روز خوبی نیست، با این که دیشبش زود خوابیده بودم اما صبح خیلی خوابم میومد و کلا" کسل بودم، شاید این بخاطر اینه که هر چی بیشتر بخوابی بیشتر خوابت میاد
یک شنبه هفته قبل هم روز جالبی واسم نبود، با این که اتفاق خاصی توش واسم نیفتاد اما حس خوشایندی نداشتم
حالا که دو هفته ای هست که یک شنبه ها این جوریم واسه شبهه بوجود اومده که یک شنبه ها روز خوش من نیست و بیشتر دوست دارم خونه و تنها و ساکت باشم
صبح که میرفتم هوا ابری بود، برگشتنی بارش بارون شروع شد و من تو مسیر بودم،
خیلی وقت بود که تو روز بارون نیومده بود، مخصوصا این که من زیر بارون باشم
داشتم بر می گشتم خونه و زیر بارون بودم که سیاوش قمیشی در گوشم گفت:
بارون دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره
همه چی تکمیل شد که دپرسی کل روزم تکمیل شه
همین جوری رو فرم که نبودم
بارونم که زد
سیاوشم این جوری گفت
به یاد تو افتادم و دلتنگیم برگشت
رسیدم خونه و ناهار خوردم و یه لیوان شیر داغ درست کردم و خوردم، فوتبال شروع شد، منم که موقع فوتبال استرسی میشم، فشارم افتاد پایین و سردم شد
حالا خدا رو شکر پرسپولیس برد وگرنه نه تنها استرسم خوب نمیشد بلکه یه اعصاب خوردی هم بهش اضافه می شد
کلا" تصمیم داشتم امروز برم حموم، موهام کثیف شده بود
بعد از بازی که حدود 7 تموم شد فرصتو مناسب دیدم که برم حموم
حموم که بودم واسه خودم زیر آب دوش نشستم و چشمامو بستم و فکر کردم
خواستم از این حال در بیام
داشتم فکر میکردم چرا چند وقتیه اعتماد بنفسم کم شده
چرا کم رو شدم
یاد یه حرفی که بهت زده بودم افتادم
بهت گفته بودم که دلیل این سرحال بودن من فقط تویی
و یه مرور کلی که انجام دادم
از اون موقع که ارتباط اس ام اسی و دائمیم با تو کم شده، حس و حال منم کم شده
همه حس و حال من تویی
مثل این میمونه که از منبع انرژیم دور شده باشم
از حموم که اومدم بیرون یه نگاهی به گوشیم کردم
دیدم واویلا
سه تا میس کال داشتم
اونم از لیلی
تیر آخرم اینجا بهم شلیک شد که روز نحسم کامل بشه
الانم کم کم دارم میرم بخوابم که هر چی زودتر این روز مزخرف تموم بشه
الان هوا یه جوره که هم سرده هم گرم، حسابی مواظب خودت باش که مریض نشی عزیزم
من که هفته ای یه بار سرما میخورم دوباره خوب میشم
صورت ماهتو میبوسم
شبت خوش
حس میکنم باید فدای یه نفر بشم
اون یه نفر که خیلی دوسش دارم
دوست دارم همش بر زبون بیارم که چقدر دوسش دارم
دوست دارم بهش بفهمونم چقدر دوسش دارم
و به این باور برسونمش که گل ترین انسان روزی زمینه
اما واژه کم میاد
یه عالمه قربون صدقه رفتن سر دلم گیر کرده
احساس غریبی دارم
از اون احساس ها که حتما باید از عشقت بگی و قربون صدقش بری تا آروم بشی
یه نوع حس دلتنگی که فقط باید سر کی عاشق تره با عشقت بحث کنی تا آروم بشی
اگر تو این نبرد واژه های خوشگل پیروز بشی احساس خوبی داری
توی مسابقه قربون صدقه رفتن واسه عشق برنده شدن خیلی خوبه
همین که لیلی خانوم بگه کم آوردم احساس خوبی بهم دست میده
هم اینکه احساس آروم شدن بخاطر گفتن واژه های عاشقانه به آدم دست میده
هم اینکه از این خوشحاله که عشقش از این کلمات خوشش اومده
الان هم از همون حس ها دارم، دوست دارم بنویسم و سعی میکنم بنویسم
تا جایی که بتونم مینویسم...
عشقم، عزیزم، قشنگم، خانومم، خوشگلم، ناز نازیه من، تپلی من، دوست داشتنی، هلوی من، لیموی من، خوردنی، شیکر، نبات، عسل، جیگر، احساس خوشگل، نازنینم، همه کس من، مهربون، دل نازک، شیرین بیان، عشق یکی یه دونم، نفسی جونم، خانومم، عشق اول و آخرم، معلم عشقم، دلیل بود و نبودم، امید زندگی من، خوش سلیقه، خوش احساس، تمام خوبی های دنیا، یار همیشگی من، گل من، روز های خوش زندگی من، ناز گلم، نازترین دختر روی زمین، خوش صحبت، مظلوم ترین و پاک و مهربون ترین موجود خدا، نماینده خدا روی زمین، هدیه خدا به من، یار همیشگی من، لیلی من...
شیرین ترین خنده ای که شنیدم خنده تو بوده
ناز ترین حرف زدنی که شنیدم صدای تو بوده
اگه تو بدونی من چقدر رو صدا و حرف زدن و خندیدن تو حساس هستم
چقدر تو پاک و معصومانه حرف میزنی و میخندی
دختر تو خیلی ناااازی، خیــــــــــــــــــــلی
باطن زیبای تو هیچ جا پیدا نمیشه
عاشق نوع حرف زدن و لوس شدنت و ناز کردنت و شوخی کردنت هستم
لیلی تو یه دونه ای
اونم واسه من شدی