با نام خدا شروع میکنم
سلام عرض میکنم خدمت مخاطب اصلی نوشتارم, لیلی خانوم گلم
لیلی دیدی چه زود گذشت؟
یک سال از عمر ما در کنار هم گذشت
چقدر شیرین بود این یک سال
یک سالی که تازه معنی عشق رو چشیدیم
و چه زیبا چشیدیم
دیشب من پیش دستی کردم و تبریک رو بهت گفتم
آخه میدونی چیه؟ چقدر حال میده آدم تو عشق از معشوقش جلو باشه
دیشب من زنگ زدم و تبریک گفتم و از این بابت خوشحالم
رقابت تو عشق خیلی قشنگه
دقیقا یک سال پیش همین ساعت بود که با یک سلام وارد زندگیم شدی
وارد زندگیم شدی و حس کردم این دختر با همه دخترایی که تا حالا دیده بودم فرق داره
حس کردم کسی بود که دنبالش میگشتم
تصمیم گرفتم که برای همیشه واسه خودم نگهت دارم
تو این یک سال مشکلاتی داشتیم که تو هر زندگی وجود داره و جزء جدا ناشدنی همه روابط هست, ولی هیچ کودوم نتونست از عشق ما کم کنه, بهت گفتم هیچ وقت از زبونم واژه ای مثل دوستت ندارم نمیشنوی و هنوزم پای حرفم هستم و در همه حال دوست دارم
به این افتخار میکنم در کدورت ها پیش دستی کردم و غرورم رو زیر پا گذاشتم و اول من معذرت خواهی کردم چون غرور در برابر داشتن دختر خوبی مثل تو بی ارزشه و معذرت خواهی کردن کمترین کاری بود که میتونستم انجام بدم
بزار کمتر از تلخی بگم و بریم سراغ روزهای خوب بیشماری که ما با هم داشتیم که کدورت ها جلوی این همه روز های شیرین اصلا دیده نمیشه
چه شب ها و چه روز های دو تایی از عشق گفتم, روز تولد های همدیگه رو سعی کردیم به بهترین نحو ممکن بهم تبریک بگیم
روز مادر و روز پدر رو به مامان و بابای آینده تبریک گفتیم
چقدر با هم دیگه گفتیم و خندیدیم
چقدر با هم دیگه از عشق گفتیم
شب های ماه محرم یادم میاد که تا ساعت ۲ - ۳ صبح با هم حرف میزدیم
و من از دوست داشتن میگفتم و تو سکوت میکردی, و چقدر این سکوت زیباست, سکوتی که آدم دوست داره حرفای عشقش رو گوش بده
من نگارش خوبی ندارم اما به خاطر تو این وبلاگ رو درست کردم بخاطر این که میدونستم اهل نوشتنی و حدس زدم از این وبلاگ استقبال کنی
این وبلاگ رو من دیروز بهت معرفی کردم اما ۱۸ روز متوالی هر روز برای تو , از تو نوشتم
کار اصلی وبلاگ تبریک سالروز آشنایی ما بود اما سعی میکنم بعد از این هم این جا خاک نخوره و هر وقت دلم گرفت واست مینویسم
یاد یه شعری افتادم که همیشه واسم میخونی:
گل من خبر نداری دل گلدونت میگیره
اگه تو پژمرده باشی, گلدونت برات میمیره
دیگه نمیدونم چی بنویسم
و دوست دارم تا همیشه بغلت کنم و آروم زیر گوشت بگم دوست دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوست دارنپم
...
و حالا ساعت ۱۱:۳۶ دقیقه هستش
ساعت ۱۱:۳۶ دقیقه ی ۱۸ تیر ۱۳۸۷
وارد دومین سال آشناییمون شدیم
به خودت و خودم تبریک میگم و آرزوی بزرگ من اینه که برای همیشه در کنار هم بمونیم
و به امید اون روزی که برای همیشه مال هم بشیم, آمین
راستی , تو دیشب به من گفتی سه هفته نفس راحت کشیدی ولی غافل از این که سه هفته نفسی نداشتم که بکشم...
روز عشق مبارک عشقم
کمتر از چهل دقیقه تا روز ۱۸ تیر فاصله داریم!
روز ۱۸ تیر نه تنها برای من بلکه برای تمام مردم ایران روز مهمی بشمار میاد
دلیل اول مهم بودن این روز برای مردم قیام چندین سال پیش مردم و تظاهرات و ... بود
اما دلیل دوم و اصلی که دلیل مهم تری هست روز آشنایی من و یه دختر خانوم خوشگل مهربون و ناز هست, کسی که برای من از همه مهم تره و عشق ما ارزشش حتی از انقلاب کبیر فرانسه هم بیشتره
دقایق داره میگذره و تقویم به سالروز آشنایی ما نزدیک میشه
سال پیش این ساعت هرگز فکر نمیکردم تا ۲۴ ساعت آینده قرار هست زندگیم زیر و رو بشه و خدا کسی رو که سال ها تو ذهنیاتم باهاش زندگی میکردم رو به من برسونه
و خوشحالم که با دختری آشنا شدم که تمامی ایده آل های منو داره
نوع حرف زدن و لوس شدناش (که من میمیرم برای لوس شدنش) , مهربونی , احساسات پاک و ظریف و دخترونه اش , اخلاق کاملا دخترونه و خوبش , صورت ناز و مظلومش , صدای واقعا خوشگلش و نوع حرف زدن دلچسبش , از اون خنده خوشگلش نگو که آدمو دیوونه میکنه (تا حالا چند بار بهت گفتم که کم بخند ولی خداییش رو بگم عاشق صدای خندتم) و یه مورد جالب که من همیشه میگم , خیلی خوش تربیته (یعنی نه بچه مثبت و نه بی جنبه تو شوخی ولی بسیار شوخ و بامزه) که این مورد آخر (همین خوش تربیتی) میتونه یکی از دلایل اصلی دوست داشتنش باشه و در آخر که همیشه بهش گفتم ولی روم سیاه و اینجا هم مینویسم, لبای خوشگلشه که به قول شاعر بوسه از اون چه حالی داره, مخصوصا این که عشق آدمم باشه و ...
همه و همه خوبی ها تو یه دختری به نام لیلی جمع شده تا یکی مثل من رو خراب خودش کنه...
و لیلی من واقعا ارزش عشق و دوست داشتن رو داره و معنی دوست داشتن رو درک میکنه
موقعی که شروع کردم نوشتن چهل دقیقه به ۱۸ تیر مونده بود ولی الان پانزده دقیقه ای هست که دارم مینویسم و فاصله به ۲۵ دقیقه رسیده!
در آخر میگم که همون دختر رویایی من هستی و خودت میدونی چه جور دختری رو دوست دارم و خودت میدونی که اون دختر خود خودتی
و باز یاد آوری میکنم:
دوست دارم از همیشه تا همیشه
آهنگ حکایت سیاوش قمیشی رو خیلی دوست دارم و هنوزم که هنوزه با یاد تک عشقم گوش میدم, هر وقت هم این آهنگ رو گوش میدم یا یک هفته پارسال میفتم
یادش بخیر!
با تو، حکایتی دگراین دل ما بسر کند
شب سیاه قصه ، را هوای تو سحر کند
باور ما نمیشود ، در سر ما نمیرود
از گذر سینه ما یار دگر گذر کند
شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند
چاره کار ما تویی ، یاور و یار ما تویی
توبه نمیکند اثر ، مرگ مگر اثر کند
مجرم آزاده منم ، تن به جزا داده منم
قاضی درگاه تویی ، حکم سحر گاه تویی