من نیازم تو رو هر روز دیدنه...

تن تو ظهر تابستونو بیادم میاره
رنگ چشمهای تو بارونو بیادم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو بیادم میاره

من نیازم (نمازم) تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه

من نیازم (نمازم) تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو مثل وسوسه شکار یک شاپرکی
تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی

من نیازم (نمازم) تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو قشنگی مثل شکلهایی که ابرها میسازند
گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازند
اگه مردهای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو با اسب تنلندر میتازند

من نیازم (نمازم) تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

او منم یا منم او یا بود از او منمم؟ ...

او منم یا منم او یا بود از او منمم؟ ...

مقدس فانی

 

 

ظهر بود یه اس ام اس واسم اومد حالم از این رو به اون رو شد

عزیزم اس ام اس زد که داریم میریم پارک ملت

امروز پارک ملت بود و من نتونستم برم ببینمش , خدااا...

 

باز هم داری بر میگردی منزل خودتون و من حسابی دلم گرفته

 

غروب چنان دلم گرفته بود که خواستم بیام و بنویسم ولی نتونستم بنویسم, هر چی مینوشتم از دلتنگی و دوست داشتن لیلی بود که این دوست داشتن هیچ وقت پایان نخواهد داشت, اما دوست داشتم نوشته ام از حال و هوای دلگیر خارج بشه

 

چرا غم؟ موقعی که من و بهترین دختر دنیا بهم تعلق داریم چرا باید غمگین باشیم؟ بزرگترین شادی از آن ماست

 

غروبی خواستم به شماره نازنین اس ام اس بدم که بدونی چقدر دلم هواتو کرده و فقط دوست دارم دراز بکشم و به روز های خوب با تو بودن فکر کنم اما نخواستم اس ام اس به نازنین بدم, گفتم شاید پیش نازنین راحت نباشی و یه وقت به عشق ما حسادت کنن

 

آخه میدونی چیه؟ هنوز هیشکی تو دنیا قد ما عاشق نشده...

 

گذاشتم که آخر شب بنویسم تا کمی تمرکزم بهتر بشه و نوشته هام از اون پوسته احساسی بیرون بیاد تا راحت تر بگم دوست داره

 

اگه همیشه از روی احساسات میگفتم دوست دارم این بار از روی عقل میگم عاشقتم...

عزیزم اومده مسافرت

آخی ی ی ی ی ی ...

فداش بشم ...

چقدر امروز خوشحالم

 

امروز دقیقا بعد ۱۸ روز صدای خانوم تپلی خوشگلمو شنیدم

قربونش برم من که همیشه نازه

عزیزم اومده مسافرت

بهت خوش بگذره عزیز

 

امروز بهت گفتم که ۱۸ تیر سالروز آشناییمون یادت نره و حس کردم با این که تو جمع دوستان بودی یه لحظه رفتی تو حس؛ همون حس و احساسات خوشگلی که من همیشه میمیرم براش

 

امروز گفتم که ۱۸ تیر حتما کارت دارم و میخوام این وبلاگ رو به عنوان سورپرایز و هدیه ای هر چند کوچیک بهت تقدیم کنم

۱۸ شبانه روز هر شب از دل نوشتم تا بهت ثابت کنم دوست دارم

همیشه به شادی و گردش

 

و به قول تپل دوست داشتنی خودم:

یادت نره دوست دارم لیلی جونم...