امشب از اون شباس که اومدم بنویسم اما نمیدونم چی بنویسم
شروعش کردم تا ببینم خودش به چه سمتی میره و آخرش به کجا ختم میشه
الان اصلا نمیدونم در مورد چه مورد خاصی میخوام بدونم اما کلیتش رو میدونم که میخوام واسه عشقم بنویسم
دیروز نوشتی لوسم کن
آخ اگه بدونی چقدر لذت داره وقتی اون قدر خالصانه و صادقانه به عشقت میگی دوست دارم و میبینی که حرفت روش تاثیر میذاره
خیلی خوبه که یه کسی هست که دوست داره از زبون من دوست دارم بشنوه و منم دوست دارم فقط از همون یه نفر دوست دارم بشنوم
عشق خیلی خوبه، تجربه عشق با لیلی خیلی عالیه
وقتی با تو صحبت میکنم به اوج میرم، وقتی با تو هستم خیلی خوش میگذره
خوندن نوشته های تو، با این که چند خطی بیشتر نیست اما اون قدر لذت بخشه که چندین بار تکرار میکنم و آروم آروم و کلمه به کلمه میخونم
داشتن تو عشق دنیاست
سلام
میدنی که سرما خورده بودم مریض شده بودم؟
چند روزی خودمو به قرص بسته بودم که خیلی بهتر شده بودم، امروز که رفتم دانشگاه دیدم مهدی از من مرضی گرفته بود و من خوب شده بودم
خدا لعنتش کنه که دوباره منو امروز مریض کرد :((
خیلی خسته ام
خیلی خوابم میاد
مریضم و کوفته
برای اولین بار در سال 87 میخوام ساعت 9 بخوابم
خیلی وقته که من زودتر از ساعت 12 نخوابیدم
اما دیگه امشب مجبورم، هم مریضیم داره سخت میشه هم خیلی خسته ام
روی ماهتو میبوسم تا تو هم سرما بخوری :D
شبت خوش عزیز دلم
دلم گرفته، انقده دلم برات تنگ شده
نمیدونم چی بگم که از دلتنگیمو کامل درک کنی، اما بدون خیلی دلم هواتو کرده
شبت خوش
ایشالا تو هیچ وقت مریض نشی
میدونم که شب بازم اینجا سر میزنی
فقط خواستم بگم دوست دارم
صدای توست که منو به اوج میبره
شب و روزت خوش عزیزم