-
یارب آن شاهوش ماهرخ زهره جبین، درّ یکتایی که و گوهر یکدانه کیست
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 21:59
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سخت بپرسید که جانانه کیست حالیا خانه برانداز دل و دین من است تا هم آغوش که می باشد و همخانه کیست باده لعل لبش کز لب من دور مباد مرحم روح که و پیمان ده و پیمانه کیست دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو باز پرسید ـ خدا را ـ که پروانه کیست می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد که دل نازک او...
-
نه نه نگو!
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 21:38
نه نه نگو دیگه نگو، نگو راهی واسه من و تو نمونده نه نه نگو دیگه نگو، ما رو غم به آخر خط رسونده نه نه نگو دیگه نگو نگو، با هم زندگی جهنّمه نه نه نگو دیگه نگو، که جدایی تموم شدن غمه یادته حرفای اوّلمونو همش از یکی شدن بود و بس از رفتن تا آخر خط و با هم دیگه رسیدن بود و بس حرف دلامونو میرسوندیم به خدایی که خالق عشقه می...
-
متفاوت با همیشه
جمعه 15 شهریورماه سال 1387 21:31
عاشق شدن یه روزی برای من غیر ممکن بود و ممکن شد هیچ وقت این روز نمیدیدم که عاشق بشم اما اینو میدونستم که عاشق بشم دیگه عشقمو ول نمیکنم، آدمی نبودم و نیستم که فقط بدنبال زیبایی باشم، زیبایی باطن تو برای من از همه چیز مهم تره شاید تو جامعه زیبا زیاد باشه اما زیبایی جمال هیچ وقت واسه من ارزش نداشت، همیشه دنبال کسی بودم...
-
...
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 23:09
خدا جونم امشب میخوام بشینم باهات حرف بزنم امشب میخوام یه خورده مزاحمت شم، یه ذره وقتتو به من میدی؟ میخوام امشب ازت سوال بپرسم خدا جونم، چطور ممکنه یه شخص رو این قدر دوست داشتنی بیافرینی؟ چطور ممکنه یه دختر با باطن و ظاهری این قدر زیبا و پاک و معصوم خلق کنی؟ حتی در تصورم هم این قدر خوبی نمیگنجه تو کتابا از معجزه موسی و...
-
دوستت دارم ها آه ، چه کوتاهند
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1387 21:46
دوستم داشته باش عطرها در راهند دوستت دارم ها آه ، چه کوتاهند باز شو تا پرواز سبز باش از آواز آشتی کن با رنگ عشق بازی با ساز دوستم داشته باش سیب ها خشکیده یاس ها پوسیده شیر هم ترسیده دوستم داشته باش عطرها در راهند دوستت دارم ها آه ، چه کوتاهند دوستت خواهم داشت بیشتر از باران گرمتر از لبخند داغ چون تابستان دوستت خواهم...
-
من هنوزم دوست دارم
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1387 21:35
شاید واست مهم نباشم شاید دیگه منو دوست نداری شاید دیگه نوشته ها مو نخونی شاید دیگه به من نیاز نداری شاید مجتبی رو میخوای واسه همیشه کنار بذاری شاید ... شاید شاید ... اما نذار که تنها بمونم منو تنها نذار وجود زیباتو از من دریغ نکن نمیدونی دلتنگی تو چه به روزم آورده من هنوزم دوست دارم ...
-
برقرار باشی و سبز ٬ گل من تازه بمون
شنبه 12 مردادماه سال 1387 00:11
برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم پیشکش تو جای من زنده بمون باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون تو که از خود منی منو از خودت بدون غزل و قافیه بی تو همه رنگ انتظاره این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره موندنی باشی همیشه لب پاییزو نبوسی نشه پرپر شی عزیزم مهربون گلم نپوسی ... برقرار باشی و سبز گل من تازه بمون نفسم...
-
تو ماه منی که تو بارون رسیدی
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1387 20:39
تو ماه منی که تو بارون رسیدی امیـد منـی تـو شــب نا امـــیدی خیلی بهت احتیاج دارم الان بیش از هر موقع دیگه دلم گرفته و هوای تو رو دارم فقط تو میتونی آرومم کنی دلم واست یه ذره شده اصلا الان دستم به نوشتن نمیره، اصلا اوضاع روحی مناسب نیست و دلتنگیت اصلا نمیذاره فکرم متمرکز بشه، کارم شده سیاوش گوش کردن چند روز پیش هم از...
-
از پای تا به سر در عشق غرقم.
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 21:08
ببین! ویران شده ام. بر باد رفته ام. از پای تا به سر در عشق غرقم. دیگر حتی نمی دانم که آیا زنده ام یا نه؟ چیزی می خورم یا نه؟ نفسی بر می آورم یا نه؟ سخنی می گویم یا نه؟ تنها می دانم که دوستت دارم.
-
بهت میگم دوست دارم
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 01:10
بهت میگم دوست دارم چرا باورت نمیشه؟ من هلاکتم من دیوونتم من عاشقتم من خاطرخواتم من عاشق یه دونه لیلی خودمم یکی یدونه خودم یدونه دختر ناز خودم خانوم ناز و خوشگل و شوخ و بامزه و مهربون و خوش احساس خودم
-
عزیزم، اجازه هست فدات شم؟
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 23:02
این پست مینویسم که فقط یاد آوری کنم چقدر لیلی خودمو دوست دارم خوشحالم که صاحب اصلی وبلاگ اومد و مطالب رو خوند من فدای این صاحب اصلیش بشم >D:< ایشالا چند روز دیکه باز نوشتن رو شروع میکنم عزیزم، اجازه هست فدات شم؟
-
روز پدر بر بابا مجتبی ۱۰ سال دیگه مبارک...
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 23:23
روز پدر بر بابا مجتبی ۱۰ سال دیگه مبارک... این جمله ای بود که عزیزم سال پیش بهم گفت و هنوزم فراموش نکردم و بهتر بود میگفت روز پدر بر بابا مجتبی ۱۰ سال آینده که مامان بچه لیلی باشه مبارک امسال هم که هنوز تبریکی از طرف لیلی واصل نشده اما بی تبریک عزیزی... روز مرد و روز پدر رو به خودم تبریک میگم اما بشرطی که مامان بچم...
-
مشهد و امامزاده
شنبه 22 تیرماه سال 1387 23:23
یادمه یه شب بهم گفتی امروز امامزاده بودم گفتی امروز امامزاده بودم و از خدا یه چی خواستم که روم نمیشه بگم, گفتی شاید جسارت باشه که بگم و حتی شاید برای تو مثل نفرین باشه با این که حدس زده بودم که چی میخوای بگی ولی دوست داشتم که از زبون خودت بشنوم و گفتی امروز از خدا خواستم که اگه صلاح میدونه ما رو بهم برسونه اون شرم و...
-
دست تو رو گرفتن آی چه حال خوبی داره...
جمعه 21 تیرماه سال 1387 23:02
جوری دلم گرفته که دل و دماغ نوشتن ندارم ترجیح میدم بهت فکر کنم تا دربارت بنویسم شاید شهیار قنبری حس و حال من رو بهتر بیان کنه دست تو رو گرفتن آی چه حال خوبی داره... یواشکی بوسیدن آی چه حال خوبی داره... پیاده رو ها همشون پشت قباله ی تو کنار تو ترس من آی چه حال خوبی داره... نبض تو رو شمردن، آی چه حال خوبی داره قفل قفس...
-
ای عشق مددی کن که به سامان برسیم
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 23:24
ای عشق مددی کن که به سامان برسیم چون مزرعه تشنه به باران برسیم یامن برسم به یار یا یار به من یاهردوبمیریم وبه پایان برسیم
-
روز عشقمون مبارک
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 11:40
با نام خدا شروع میکنم سلام عرض میکنم خدمت مخاطب اصلی نوشتارم, لیلی خانوم گلم لیلی دیدی چه زود گذشت؟ یک سال از عمر ما در کنار هم گذشت چقدر شیرین بود این یک سال یک سالی که تازه معنی عشق رو چشیدیم و چه زیبا چشیدیم دیشب من پیش دستی کردم و تبریک رو بهت گفتم آخه میدونی چیه؟ چقدر حال میده آدم تو عشق از معشوقش جلو باشه دیشب...
-
لحظاتی تا سالروز عشق ما
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 23:34
کمتر از چهل دقیقه تا روز ۱۸ تیر فاصله داریم! روز ۱۸ تیر نه تنها برای من بلکه برای تمام مردم ایران روز مهمی بشمار میاد دلیل اول مهم بودن این روز برای مردم قیام چندین سال پیش مردم و تظاهرات و ... بود اما دلیل دوم و اصلی که دلیل مهم تری هست روز آشنایی من و یه دختر خانوم خوشگل مهربون و ناز هست, کسی که برای من از همه مهم...
-
چاره کار ما تویی ، یاور و یار ما تویی
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 23:18
آهنگ حکایت سیاوش قمیشی رو خیلی دوست دارم و هنوزم که هنوزه با یاد تک عشقم گوش میدم, هر وقت هم این آهنگ رو گوش میدم یا یک هفته پارسال میفتم یادش بخیر! با تو، حکایتی دگراین دل ما بسر کند شب سیاه قصه ، را هوای تو سحر کند باور ما نمیشود ، در سر ما نمیرود از گذر سینه ما یار دگر گذر کند شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام...
-
من نیازم تو رو هر روز دیدنه...
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 18:50
تن تو ظهر تابستونو بیادم میاره رنگ چشمهای تو بارونو بیادم میاره وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره قهر تو تلخی زندونو بیادم میاره من نیازم (نمازم) تو رو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب من همونم که اگه بی...
-
او منم یا منم او یا بود از او منمم؟ ...
یکشنبه 16 تیرماه سال 1387 23:50
او منم یا منم او یا بود از او منمم؟ ... مقدس فانی ظهر بود یه اس ام اس واسم اومد حالم از این رو به اون رو شد عزیزم اس ام اس زد که داریم میریم پارک ملت امروز پارک ملت بود و من نتونستم برم ببینمش , خدااا... باز هم داری بر میگردی منزل خودتون و من حسابی دلم گرفته غروب چنان دلم گرفته بود که خواستم بیام و بنویسم ولی نتونستم...
-
عزیزم اومده مسافرت
شنبه 15 تیرماه سال 1387 21:49
آخی ی ی ی ی ی ... فداش بشم ... چقدر امروز خوشحالم امروز دقیقا بعد ۱۸ روز صدای خانوم تپلی خوشگلمو شنیدم قربونش برم من که همیشه نازه عزیزم اومده مسافرت بهت خوش بگذره عزیز امروز بهت گفتم که ۱۸ تیر سالروز آشناییمون یادت نره و حس کردم با این که تو جمع دوستان بودی یه لحظه رفتی تو حس؛ همون حس و احساسات خوشگلی که من همیشه...
-
من و عشقم و تابستون پارسال
جمعه 14 تیرماه سال 1387 16:27
بر میگردیم به همون یک هفته ی تابستون پارسال واسه خودم هر روز تو حیاط رو تخت دراز میکشیدم و آسمون نگاه میکردم صدای پرنده ها میومد... صدای رودخونه ای که همون نزدیکی ها بود میومد من غرق در تفکر به عشقم فکر میکردم... تجربه خوبی بود, تازه عاشق شده بودم و حس قشنگی بود و دوست نداشتم از دستش بدم با بهترین دختر دنیا آشنا شده...
-
تابستون پارسال یادته؟
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1387 21:11
تابستون پارسال یادته؟ یادته از دوست داشتن گفتم؟ یادته چقدر همدیگرو دوست داشتیم؟ (البته الان نه تنها که کم نشده بلکه بیشترم شده) یادته این قدر از دوست داشتنت گفتم که به گفته خودت یه دوره اوج داشتی؟ یادته برای کنار اومدن با خودت یک هفته خواستی از هم بی خبر باشیم؟ یک هفته ای که برام خیلی سخت گذشت، با اطمینان میشه گفت...
-
اجازه هست فدات شم؟
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387 23:06
بخوام از دوست داشتنم بگم بخوام از واژه استفاده کنم برای بیان عشقم واژه کم میاد این قدر دوست دارم و این قدر برای من بزرگ و عزیزی که در واژه نمیگنجی دوست دارم بشینم یک روز تمام فقط نگاهت کنم دوست دارم خیره به چشمان سیاه خوشگلت نگاه کنم, این زمان برای من از کل زندگیم شیرین تره دوست دارم فقط بگم دوست دارم از خوب بودنت بگم...
-
نکنه فرشته ای تو...
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387 19:16
عزیزم تو جاده ی فدا شدن اون که هرگز نمی شه خسته منم اونی که با صد امید و آرزو دلشو بسته به عشق تو منم آخه تو پاک و نجیبی تو یه احساس عجیبی نکنه فرشته ای تو تا ندای عشق رسید بر من شوق زندگی دمید در من آخه تو پاک و نجیبی تو یه احساس عجیبی نکنه فرشته ای تو می خوام تو دریای چشات تا جون دارم شنا کنم می خوام حساب خودم رو از...
-
آرزویم این است...
سهشنبه 11 تیرماه سال 1387 23:22
یکی از دوستان عزیزم در پست قبلی واسم یه کامنت گذاشته بود که کمی از امید بگو... با خوندن این نظر چند جمله ای به نظرم رسید که تو وبلاگ بنویسم اساس باز شدن این وبلاگ امید هستش امید به داشتن و امید به دوست داشتن دختر عزیزی که تمام زندگی من هستش وبلاگ رو باز کردم که در آستانه یکسالی عشقمون و یکسالی آشناییمون هدیه ای به...
-
از کسی که دوست داری ساده دست نکش
دوشنبه 10 تیرماه سال 1387 23:10
از کسی که دوست داری ساده دست نکش شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از یکی هم که دوست داره بی تفاوت عبور نکن چون شاید هیچ وقت هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشه
-
آمده ام تا عشق را با تو قسمت کنم ...
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 23:07
آمده ام تا عشق را با تو قسمت کنم ... روزی حرفی زدی که انتظارش رو نداشتم روزی گفتی هیچ وقت فراموشم نکن هیچ وقت اون روز یادم نمیره... یکسال از اون روز گذشته و هر روز بیشتر از روز قبل دوست داشتم و هر روز بیشتر قدر تو رو دونستم الان یکسال گذشته و این بار منم که این جمله رو میگم قول بده هیچ وقت فراموشم نمیکنی
-
عزیز مهربونم!
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 19:58
عزیز مهربونم درد و بلات به جونم چراغ آسمونم همدل و همزبونم تویی تویی نیازم گنجه ی رمز و رازم تویی طنین جازم ضرب و سکوت سازم تو کوه و آسمان من تو شعله ی نهان من تو معنی زمان من تویی تویی جهان من من بی تو بی ترانه ام خاموشم و بهانه ام بی تابی زمانه ام شبانه ام شبانه ام
-
در مرز جنونم
شنبه 8 تیرماه سال 1387 23:14
دوست دارم داد بزنم دوست دارم هوار بکشم دوست دارم جیغ بزنم دوست دارم بخندم دوست دارم از ته دل گریه کنم دوست دارم بشینم زل بزنم به زمین ولی دوست ندارم از یارم بی خبر باشم دلم واسش تنگ شده و بهش دسترسی ندارم در مرز جنونم دلم واسش یه ذره شده دلم در انتظار صداش داره میترکه دوست دارم الان پیشم باشه و بهش بگم که چقد دوسش...