-
چند روزی هست از عشقم خبر ندارم
جمعه 7 تیرماه سال 1387 22:48
چند وقتی هست که ازت خبر ندارم چقد سخته لحظه هایی که ثانیه به ثانیه اش در انتظار عشقت هستی و خبری ازش نداری و چه آزار دهندس فکر این که الان بهش دسترسی نداری دوست داری دیوونه بشی؟ یه لحظه فکرش رو بکن کسی رو که خیلی دوست داری و عاشقش هستی و چند وقتی ازش خبر نداری دیگه هیچ وقت باهات تماس نگیره واقعا این فکر آزار دهندس و...
-
شب جمعه رویایی
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 22:56
شب جمعس یاد شب جمعه چند وقت پیش افتادم شب زیبا و رویایی بود شبی که عاشق پیش عشقش اعتراف میکنه شبی که عاشق و معشوق معاشقه میکنن شبی که بیش از یک ساعت تمام از عشقمون گفتیم, از دوست داشتنمون گفتیم از خوبی... از زیبایی... چقدر زیباست گفتن واژه دوست دارم به کسی که دوسش داری و چه زیباتر است شنیدن این واژه از معشوق... عاشق...
-
به سراغ تو شبی می آیم...
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1387 19:03
به سراغ تو شبی می آیم می آیم با دو صد بوسه نو با دو صد راز و نیاز به سراغ تو شبی می آیم می آیم با دلی خسته ز درد با غم و غصه زیاد مثل شبنم که نشیند بر گل چو حبابی که نشیند بر آب مثل بارون روی گلبرگ درخت همچو دیدار تو با من در خواب به سراغ تو شبی می آیم... من به دیدار تو باز می آیم می آیم با نسیمی آروم پر از عطر بهار...
-
گذری به گذشته و متن های نگارش شده ام
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 23:56
امشب دوست دارم گذری کنم به گذشته و نوشته ای که قبل از متولد شدن بلاگ نوشته بودم و همیشه و همه جا تو گوشی همراهم بود, چند روزیست بیش از قبل دلم برات تنگ میشه هر قدر باهات آشنا میشم بیشتر ازت خوشم میاد هر چقدر با هم سن های خودت مقایست میکنم بیشتر به یگانگیت پی میبرم باشد که موهبت داشتن تو همیشه با من باشد در آخر باز هم...
-
روز زن بر خانوم خوشگلم مبارک
دوشنبه 3 تیرماه سال 1387 23:54
هنوزم هم دیوانه ی صداقتشم ... هنوز هم کسی به این زیبایی ندیدم, کسی که میتوان گفت سیرتش حتی زیباتر از صورتش هست روزی که بسیار صادقانه از من خواست هیچ وقت فراموشش نکنم و من هم این عهد رو بستم که هیچ وقت از دستش ندهم روزی که از خدا خواستم ما را بهم برساند در زمانی که او خودش هم از درگاه خدا این طلب رو داشت چه زیباست این...
-
بزرگترین اتفاق زندگیم ساده ساده بوقوع پیوست
یکشنبه 2 تیرماه سال 1387 23:18
توی پست قبلی گفته بودم که بزرگترین اتفاق زندگیم ساده ساده بوقوع پیوست و بر سر یه اتفاق ساده موجودی وارد زندگیم شد که تمام زندگیم شد, این پست شرح مفصلی از اون اتفاق زیبا میتونه باشه! من همیشه از خدا خواسته بودم خودش یه دختر خوب باهام آشنا کنه, کسی مثل خودم, به خاطر همین هیچ وقت دنبال هیچ دختری برای دوستی و آشنایی...
-
سالگرد آشنایی من و گلم و افتتاحیه دلنوشته های یه عاشق
شنبه 1 تیرماه سال 1387 22:38
داره کم کم یه سال میشه ... داره سالگرد یک سالگیمون میرسه یک سال هست که دوباره متولد شدیم ولی این بار با هم و برای هم یک سال از آشنایی من با دختری میگذره که ناخودآگاه خودش رو تو دلم جا کرد و نفهمیدم چی شد که عاشقش شدم روزها داره میگذره و هر روز عشق ما کهنه تر و پخته تر میشه, به قول یه بزرگی هر چیزی تازه اش خوبه اما...